کاش می شدغصّه را پی می زدی با تفنگت یک کمی نی می زدی
کاش می شدچندشب ها این قلم بـا پیاده جبهـه را مـی زد قــــــدم
جوهر از خــون شهیدان می گـرفت یــادگـاری بهر درمــان مـی گـرفت
چند سالی ما همه باده به دست ناگهان دست قضا آن را شکستادامه مطلب...
|